دلنوشته
بسمه تعالی
ثانیه ها بدون اندکی وقف در حال گذر است، پیش می رود گاهی با کوله باری از خنده و شادی و گاهی باری از غم و اندوه را بر دوش می کشد، گاهی با حال دل ها یکسان، گاهی با حال دل ناسازگار…
قلم سرنوشت شروع به نوشتن می کند، سر درگم است نمی داند از کجا شروع کند، اشک و خون بر دلها جاری کندیا که خنده بر لبش جاری کند…
سرنوشت باز سرنوشت از سرنوشت سرنوشت عاشقان با غم نوشت
سرنوشت کوردلان را بی بهشت سرنوشت عالمان را در بهشت
غنچه ها از باغ ربود و خنده کرد عاشقان پیر و اسیران بنده کرد
تیغ ذلت بر ریاکاران کشید جام زهرآگین چومستان سر کشید
زندگی بر خیل ما آسان نمود عده ای را همچو من در بندنمود
سرنوشت، باز سرنوشت از سر نوشت، سرنوشت ماه رویان در بهشت…
آخرین نظرات